جلسه چهارم 19/12/94
فرمول ویژه در روش جذابیت: مرنج و مرنجان
یکی از راههای تقرب به خداوند متعال توجه به این امر است که در ارتباط برقرار کردن با انسانهای دیگر نه آن ها را برنجانیم و نه از آنها رنجیده خاطر شویم؛ به گونهای که حتی در برخورد با دشمنان خداوند متعال نیز به خود اجازه بیادبی نداده و زبان به ناسزا نگشاییم. نمونه بارز این امر رفتاری است که حضرت علی (ع) در جنگ خندق با عمرو بن عبدود داشتند. حضرت علی (ع) درباره وی می فرماید: او آمده تا ریشه دین را برکند وگرنه ما با هیچ احدی جنگ نداریم.
- مهم ترین قواعد جذابیت :
۱- تبدیل کردن دشمن بالفعل به دشمن بالقوه (کسی که دشمنی خود را آشکار می سازد و به اصطلاح دشمنی بالفعل دارد باید با حسن خلق و حسن رفتار او را به دشمن بالقوه تبدیل کرد؛ برای مثال کسی که دشمنی خود را با دین و حجاب و .. ابراز می کند باید با او حسن خلق داشت تا لااقل مانع توهین و بی حرمتی او شد؛ چرا که حسن خلق باعث می شود طرف مقابل حداقل در حیطه رفتار و گفتار خود حرمت شکنی نکند.)
۲- تبدیل کردن دشمن بالقوه به دوست بالقوه ( با کسی که با دین دشمنی دارد اما دشمنی خود را آشکار نمی کند می توان به گونه ای رفتار کرد که احساس او نیز نسبت به دین تغییر کند.)
۳- تبدیل کردن دوست بالقوه به دوست بالفعل (در این مرحله قانون جذابیت کامل می شود.)
توجه به این نکته ضروری است که هدف، رسیدن به دوستی بالفعل با خداوند است. باید انسان ها را به سوی کسی هدایت کنیم که قرار است عشق ناب را به ما بچشاند؛ یعنی خداوند متعال.
تنها خداوند متعال و سپس امامان معصوم علیهم السلام هستند که به خاطر ظرفیت عظیم اخلاقی ای که دارند میتوانند دشمن بالفعل را به دوست بالفعل تبدیل کنند؛ مانند همسر فرعون که در کنار او قراردارد و بسیار مورد علاقه وی میباشد وخداوند متعال او را جذب خود میکند.
فرمول قانون جذابیت در اسلام، همان قانون ولایت(ولایت پذیری وولایت مداری) است. به هر اندازه ایمان انسان بیشتر باشد، ولایت پذیری او بیشتر میشود.
خداوند متعال در قرآن کریم به موضوع ولایت مداری و در کنار آن به هندسه ارتباط با نا محرم اشاره میکند:
«المومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر...»
مردان وزنان مومن برخی از آن ها اولیاء بعضی دیگر هستند، یکدیگر را به نیکی امرکرده واز بدی ها باز می دارند.
در اینجا یک رفتار اجتماعی و خانوادگی مطرح میشود. خداوند متعال نمیفرمایند:مردان و زنان محرم، بلکه میفرمایند: مردان و زنان اهل تقوا حول محور نورانی ولایت با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند؛ یعنی رابطه آنها رابطه ولایت مدارانه است.
متأسفانه امروزه در ارتباطات مردان و زنان مذهبی، ولایت، محوریت نداشته وامر به معروف و نهی از منکر نادیده گرفته میشود؛ لذا شیطان آنها را از صراط مستقیم دور کرده است. علت این امرمدیریت نکردن نفس امّاره است. نفس امّاره که امر کننده به بدی است آهسته آهسته انسان را به سوی گناه سوق میدهد.
بعد از غیبت صغری دوره آخر الزمان شروع شد. بارها وبارها ویژگیهای آخرالزمان به اوج رسید ولی امام زمان (عج) ظهور نکردند؛ زیرا در آخرالزمان دو شرط باید محقق گردد:
۱-بدیها خیلی بد شوند.
۲-خوبیها خیلی خوب شوند.
شرط اول در همه دورهها محقق شده اما شرط دوم هنوز محقق نشده است ولازمه تحقق آن، امر به معروف ونهی از منکر است که در آیه مذکور به آن اشاره شده است.
برای اینکه بدانیم در ارتباط با نامحرم تا چه اندازه بر محور جذابیت اسلامی حرکت میکنیم باید ببینیم چقدر اموری که باطل است برای ما خواستنی نیست و دیگران ما را نهی میکنند و نیز چقدر به سمت چیزهایی که خواستنی است دعوت میشویم. بنابراین افرادی که در شبکه اجتماعی حضور دارند باید به طور دائم یکدیگر را به نماز،حجاب، دفاع از ولایت و به ویژه دوری از ارتباط مستقیم با نامحرم دعوت کنند.
خداوند متعال در وصف مومنین در قرآن میفرماید:«لفروجهم حافظون».
این آیه به مدیریت عفاف جنسی اشاره میکند. برای حفظ عفاف ابتدا باید نگاه را کنترل کرد؛ چرا که نگاه دروازه قلب است.
- قوای درونی انسان با مدیریت ذهن و دل (چهار مرحله پردازش و مهندسی وجود انسان):
۱- توهم ۲- تخیل ۳- تصور ۴- تجسم
همه یا بعضی از این چهار مرحله میتوانند در فاز منفی و یا مثبت باشند.
۱ - توهم: به پردازش اطلاعات در دنیای درون با مدیریت عقل گفته میشود که در عالم بیرون وجود ندارد؛ به عبارت دیگر توهم، امر غیر واقعی را واقعی انگاشتن است.
۲ - تخیل: در تخیل فرد توجه دارد که امری غیر واقعی است اما میتواند آن را در ذهن حاضر کند. درواقع تخیل قدرت خلاقیت و آفریدگاری است؛ به گونه ای که می توان گفت: امروزه علم مدیون تخیل انسان است. به تخیل هوش خلاق نیز گفته میشود.
تخیل دو نوع است:
الف- تخیل مثبت: خیالی که انسان را به سمت ارزشهای مثبت سوق میدهد؛مانند تصویر عصر عاشورا، اثر استاد فرشچیان و یا شعر علی ای همای رحمت، اثر استاد شهریار.
ب- تخیل منفی: خیالی که انسان را به سمت امور منفی سوق میدهد؛ مانند شعرهای شیطانی و هوسانگیز.
۳- تصور: امری که وجود دارد و واقعی است و انسان آن را در ذهن خود بازخوانی میکند؛ مانند تصور حضور در کنار خانه خدا و یا حرم امامان معصوم (علیهم السلام). کسانی که تصور قوی دارند میتوانند وارد مرحله تجسم شوند.
۴- تجسم: امری که وجود دارد و واقعی است و انسان بیش از یک حس از حواس پنج گانه خود را برای بازخوانی آن امر در ذهن درگیر میکند؛ مانند کسی که خود را در کنار ضریح امام معصوم (ع) تجسم می کند و عطر فضای حرم را استشمام میکند. قدرت خلاقیت در تجسم به بالاترین حد خود میرسد. اما همین تجسم میتواند تبدیل به توهم شده و یا توهم تبدیل به تجسم شود؛ به عنوان مثال آنچه باعث شد زلیخا در علاقهی خود به یوسف دچار انحراف شود این بود که او مدام توهم رابطه با یوسف را در ذهن خود پرورش داد تا آنجا که این توهم تبدیل به تجسم شده و این باور در او ایجاد شد که میتواند یوسف را در اختیار خود بگیرد اما یوسف در مدار مدیریت عفاف می دانست که اگر چشم خود را رها کند دلش آسیب خواهد دید.
قوه خیال برتر از علم بوده و خیال خلاق ازعقل بالاتراست؛ لذا انبیاء وحی را با قوه خیال درک میکردند نه با عقل. در اینجا منظور از قوه خیال، قوه خیال مثبت است. بنابراین قوه خیال مثبت نیز به دو دسته تقسیم میشود:
۱-خیال مثبت خلاقانهای که من عند الناس(از طرف خویش)است.
۲-خیال مثبت خلاقانهای که من عند الله(از طرف خداوند) است.
در وادی نبوت خود خداوند است که قوه خیال انبیاء را در دست میگیرد.
نکته ی قابل توجه در زمینهی خیال این است که یک سر غریزه جنسی نیزاز قوه خیال نشأت میگیرد؛ به این معنی که عکس، فیلم و تصاویر شهوت انگیزقوه خیال منفی را تحریک میکند. کسی که دچار هیجانات جنسی میشود دو خطر او را تهدید میکند:
۱- شعله ور شدن غریزه جنسی که در این صورت ممکن است فرد برای ارضای غریزهی جنسی خود به هر کاری متوسل شود.
۲- دچار حالتی شود که دیگر امور جنسی برای او جذابیتی نداشته باشد.
بنابراین انسان برای اینکه مدیریت عفاف داشته باشد باید قوای درونی خود را مدیریت کند.